فصل دوم مجموعه تلویزیونی بچه مهندس روایتگر داستان مقطع نوجوانی جواد جوادی است. قصه این فصل در سال ۸۳ رخ میدهد. جواد که همچون سن کودکیش کنجکاو است و ذهن پرسشگری دارد در این فصل به دنبال هویت اصلی خودش است. بنابراین با یافتن سرنخی کوچک از مادرش گلچهره، و پدرش که گمان میکند صورت زخمی است، به جستجو می پردازد تا به راز گذشته خود پی ببرد. این راز گشایی فقط محدود به هویت خود نمیشود، او با زیر نظر گرفتن بابا اسماعیل و نشانه هایی از سرلک پی به هویت اصلی بابا اسماعیل می برد. در میانه کنجکاویهای نوجوانانه و یافتن حقیقت، بر آن میشود تا سراغ عشق دوره کودکیش مومو، که فرزند خوانده خانواده متمول عباسی شده؛ رفته و قول و قرار کودکی را به مژگان و خانواده عباسی یادآوری کند. جواد با یافتن خانه عباسی و دیدار با مجدد با مژگان، دوباره با شروط دیگر خانواده عباسی روبرو میشود. او برای رسیدن به مژگان باید به سن قانونی و عقلی رسیده و در دانشگاه معتبری قبول شود و…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.