جواد در این فصل پا به دانشگاه امیر کبیر میگذارد. در همان بدو ورود طی اتفاق غیر مترقبه ای با مسعود و سپس قاسم که از اهالی بیرجند است آشنا میشود. گرچه دوستی جواد با این دو کمی دچار چالش بوده اما رفته رفته با یکدیگر رفیق میشوند. هر سه دوست با هم پیمان می بندند که با سخت کوشی و تحصیل، نخبه شده و به راحتی جذب دانشگاه پورتلند آمریکا که محل سکونت مژگان عباسی است بشوند. آنها در مقطع فوق لیسانس برای آزمایش پروژه خود وارد حریم ممنوعه شده و برایشان مشکلات عدیده امنیتی پیش می آورد. مشکلاتی که موجب میشود جواد به آینده اش و رسیدن به پورتلند نگران شود. در ادامه ماجرا خطرهای زیادتری دامن جواد و مسعود و قاسم را میگیرد. آنها در این فصل برای رهایی از موانع به نوبه خود اقدام میکنند. تیم جهت برای رسیدن به هدف بزرگشان در چند جبهه می جنگند. جنگ با رقبای دانشگاه، درگیری با بازار کار و تبعیضها، جنگ برای اثبات خود به مدیران و مسئولین و صاحب صنایع، مرافعه با رئیس سخت گیر و مقرراتی دانشگاه آقای توفیقی، تلاش برای برطرف کردن سوءظنی که سرگرد خوشنام به آنها دارد باعث شده تا این فصل با فراز و فرودهای متعددی مواجه شود و…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.